Web Analytics Made Easy - Statcounter

امروز ششم تیر، چهل و یکمین سالگرد ترور ناموفق حجت‌الاسلام والمسلمین سید علی خامنه‌ای، نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع در سال ۱۳۶۰ است.

ریشه‌های ترور

با وجودی که در اولین دوره انتخابات ریاست‌جمهور کشور ۹۵ نفر کاندیدای ریاست جمهوری شدند، اما به جهت بر حذر دانستن روحانیون از دخالت در امور اجرایی کشور توسط آیت الله سید روح‌الله موسوی خمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی از یک سو و تایید صلاحیت نشدن تعداد قابل توجهی از کاندیداهای ثبت‌نام شده از سوی دیگر، راه برای رییس‌جمهور شدن سید ابوالحسن بنی‌صدر که فرزندزادهِ سید نصرالله بنی‌صدر معروف به صدرالعلما بود، هموار شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تاکید امام خمینی (ره) بر وارد نشدن روحانیون به امور اجرایی کشور مانع از حضور قدرتمند حزب جمهوری اسلامی که اکثریت کرسی‌های مجلس را در اختیار داشت، در رقابت‌های انتخاباتی و شکست حسن حبیبی، کاندیدای حزب شد.

دیدار سید ابوالحسن بنی‌صدر با رهبر انقلاب اسلامی و اعلام تصمیم قطعی برای شرکت در انتخابات از سوی او به نحوی انجام شد که گویی حضور او در رقابت‌های انتخاباتی خواست رهبر کبیر انقلاب اسلامی است.

با در هم آمیختن جو هیجانی ماههای ابتدایی انقلاب اسلامی با شور و اشتیاق انتخابات، اسم بنی‌صدر در لیست انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز قرار گرفت و او شد پیروز اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری. پنجم بهمن ۱۳۵۸ حدود ۱۱ میلیون رای به نفع او به صندوق‌های آراء ریخته شد و گزارش وزارت کشور نشان از جذب ۷۶ درصد آراء شرکت‌کنندگان در انتخابات به نفع بنی‌صدر داشت.

انتخاب سید ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان اولین رییس‌جمهور کشور و تفویض حکم ریاست جمهوری او از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی، خاطر او از نشستن بر صندلی قدرت را جمع کرد.

بنی‌صدرِ روشنفکر، مسرور از نشستن بر صندلی قدرت، نخست‌وزیر و کابینه مورد نظرش را انتخاب و به مجلس معرفی کرد، اما حزب جمهوری اسلامی، رقیب فکری و سیاسی او که اکثریت مجلس را در اختیار داشت با همه گزینه‌های نخست‌وزیری و با اکثر گزینه‌های وزارت او مخالفت کرد. این اتفاق موجب ایجاد حاشیه‌های سیاسی و اجتماعی و دلخوری و کدورت در هر دو جریان سیاسی شد.

رای ندادن مجلس به نخست‌وزیر و وزرای دلخواه بنی‌صدر رفته رفته موجب بالا گرفتن اختلافات سیاسی بین رییس‌جمهور و اعضای حزب جمهوری اسلامی شد.

آتش اختلافات، با عملکردِ بنی‌صدر در بی‌توجهی به توصیه‌ها و سفارش‌های امام خمینی و اجرای دل بخواهی فرامین ایشان توسط او در کنار همراهی نکردن بنی‌صدر با فرماندهان نظامی جنگ در تامین به موقع ادوات و جنگ‌افزارهای مورد نیاز جبهه‌ها، رفته رفته شدت گرفت.

مجموعه تصمیمات و سیاست‌های بنی‌صدر موجب سلب اعتماد تدریجی بنیانگذار جمهوری اسلامی و افتادنش از چشم مقامات ارشد نظام شد.

آتش اختلافات بین سید ابوالحسن بنی‌صدر و نیروهای انقلاب در حزب جمهوری اسلامی در پی سخنرانی او در سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق در دانشگاه تهران در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ و طرح برخی شبهات و ابهاماتِ بدون سند علیه برخی مقامات ارشد نظام، شدت گرفت. این سخنرانی موجب شعله کشیدن آتش اختلافات بین حامیان و مخالفان بنی‌صدر و شکل‌گیری غائله اعتراضات و نابسامانی‌های خیابانی در زمستان ۱۳۵۹ شد.

راهپیمایی اعتراضی و قدرت‌نمایی اعضای سازمان منافقین در حمایت از بنی‌صدر در ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ در کارنامه سیاسی او به نقطه سیاه تاریخی تبدیل شد. این حادثه تاریخی نامبارک، مسئله‌ای نبود که برای امام و نمایندگان انقلابی نخستین دوره مجلس، قابل تحمل باشد.

کش و قوس بین جریان بنی‌صدر و نیروهای انقلاب بالاخره کار را به جایی رساند که پس از اطمینان رهبر انقلاب اسلامی از آشتی‌ناپذیری بنی‌صدر با نظام جدید سیاسی، در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ یعنی ۱۶ ماه بعد از انتصابش به فرماندهی کل نیروهای مسلح، با فرمان جدید به ستاد مشترک ارتش، از این سمت‌ عزل شد.

پنج روز پس از عزل سید ابوالحسن بنی‌صدر از فرماندهی نیروهای مسلح، مخالفان سیاسی او در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ تظاهرات اعتراضی گسترده‌ای در تهران و برخی شهرهای کشور برگزار کردند و خواستار محاکمه و اعدام او شدند.

فردای این تجمع سراسری، طرحی دو فوریتی توسط برخی نمایندگان در مجلس شورای اسلامی به جریان افتاد تا کفایت سیاسی او را بررسی مجدد کنند. با تصویب کلیات طرح، رسیدگی به جزییات آن در صحن علنی مجلس در دستور کار نمایندگان مجلس قرار گرفت.

روند رسیدگی به کفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس پنج روز طول کشید و مباحث سیاسی داخل مجلس، فضای سیاسی و اجتماعی کشور را گرفتار تلاطم‌های سیاسی کرد. اولین دوره مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ با اکثریت قاطع به عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر، رای داد.

آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس وقت مجلس شورای اسلامی در نامه‌ای که در ۳۱ خرداد ۱۳۶۱ به رهبر انقلاب اسلامی نوشت، نتایج رای‌گیری مجلس شورای اسلامی در رد کفایت سیاسی بنی‌صدر را به اطلاع ایشان رساند.

وی در این نامه نوشت: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر شریف حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی- ادام اللَّه ظله. محترما به عرض می‌رساند، رای مجلس شورای اسلامی در جلسه مورخ ۳۱/ ۳/ ۱۳۶۰ پس از بحث و بررسی با حضور ۱۹۰ نفر به شرح زیر:

آرای موافق ۱۷۷ رای، آرای مخالف یک رای و آرای ممتنع ۱۲ رای است.

در مورد آقای سید ابوالحسن بنی‌صدر بر این قرار گرفت که «آقای ابوالحسن بنی‌صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران، کفایت سیاسی ندارد» به موجب اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مراتب برای اتخاذ تصمیم به خدمت امام عظیم الشأن گزارش می‌شود. رییس مجلس شورای اسلامی»

امام نیز طی حکمی در اول تیر ۱۳۶۰ رای خود در هنگام تنفیض حکم ریاست جمهوری را پس گرفت و رای مجلس را تایید کرد.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران هم در پاسخ به این نامه نوشتند: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم. پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابوالحسن بنی‌صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم. اول تیر ماه ۱۳۶۰»

نهیب روح‌الله

امام خمینی همان روز در سخنانی خطاب به مخالفان و هواداران بنی‌صدر، بیان کردند: «من بسیار متأسفم از اینکه کوشش کردم که در این دوره اول جمهوری اسلامی این طور مسائل پیش نیاید و این طور عزل و نصب‌ها نشود لکن با کمال کوششی که کردم اینها نتوانستند بفهمند. من با زبان‌های مختلف آنها را دعوت کردم به اینکه رها کنند این راهی را که در پیش دارند و با ملت ایران این طور نکنند.

ایشان با مخاطب قرار دادن بنی‌صدر، گفتند: «من الان هم نصیحت می‌کنم آقای بنی‌صدر را به اینکه مبادا در دام این گرگ‌هایی که در خارج از کشور نشستند و کمین کردند، بیفتید و این آبرویی که از دست دادید، بدتر بشود.»

روزگار تروریستی

هرج و مرج خیابانیِ گروهک تروریستی منافقین در روزهای ۳۰ و ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ که در اعتراض به عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل نیروهای مسلح و در مخالفت با رای مجلس به عدم کفایت سیاسی او انجام شد، موجب دمیدن در آتش اختلافات سیاسی و شدت گرفتن موجِ ترورهای کور توسط گروهک‌های تروریستی که از سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ آغاز شده بود، شد.

یکی از گروهک‌های تروریستی که با منشاء ایدئولوژی مذهبی دست به اسلحه برد، گروهک تروریستی فرقان بود که ترور محمدولی‌الله قرنی، مرتضی مطهری، محمد مفتح، مهدی عراقی و پسرش و آیت‌الله شیخ قاسم اسلامی را در پرونده داشت و تا ششم تیر ۱۳۶۰ بالغ بر ۱۹ نفر را ترور کرد.

این گروهک تروریستی پس از دستگیری، محاکمه و اعدام اکبر گودرزی، رهبر و عوامل اصلی خود و نیمه خاموش شدن آن، با حمایت برخی هوادارانش بار دیگر دست به چند عملیات کور تروریستی جدید زد. ترور نافرجام حجت‌الاسلام سید علی خامنه‌ای، نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع و امام جمعه موقت تهران اولین اقدام تروریستی این گروهک پس از سقوط بنی‌صدر از قدرت بود.

روز ترور

نماینده امام در شورای عالی دفاع ششم تیر ۱۳۶۰ برای ارائه گزارش از جبهه‌های جنوب نزد بنیانگذار جمهوری اسلامی رفت و بعد از دیدار و گفت‌وگو، به رسم برنامه هفتگیِ شنبه‌های خود، به مسجد ابوذر واقع در خیابان فلاح تهران رفت تا بعد از نماز ظهر و عصر برای مردم سخنرانی کند.

او از جماران تا خیابان فلاح با خلبان عباس بابایی که آن زمان سرهنگ دوم نیروی هوایی بود، هم مسیر شد و با او درباره مسائل روزِ نظامی و سیاسی گفت‌وگو کرد. نماینده امام و سرهنگِ خلبان، نیم‌ ساعت قبل از اذان به مسجد ابوذر رسیدند و ادامه گفت‌وگوهای‌شان را در شبستان مسجد، ادامه دادند.

با وجود حضور حجت‌الاسلام رضا مطلبی، امام جماعت مسجد ابوذر، نماز به امامت سید علی خامنه‌ای اقامه شد. او بلافاصله بعد از نماز عصر پشت بلندگوی مسجد ایستاد و خطاب به نمازگزاران حاضر درباره مسائل روز صحبت کرد.

سخنان ایشان با این جمله آغاز شد: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من می‌خواهم به بخشی از آن‌ها پاسخ بدهم.»

لحظات اول پس از ترور آیت‌الله سید علی خامنه‌ای در مسجد ابوذر تهران


بیشتر بخوانید :

نامه ای منتشر نشده از بنی صدر / ظهور و سقوط یک رئیس جمهور ناگفته هایی از سر تیم حفاظت از سردار سلیمانی

برخی هم پرسش‌های مکتوب مردم را دست به دست به ایشان که پشت میز سخنرانی نشسته بود، دادند. هنوز دقایقی از شروع سخنان ایشان نگذشته بود که ضبط صوتی بزرگ از انتهای مسجد دست به دست شد و جوانی با قد متوسط و موهای فرفری، کت و پیراهن چهارخانه صورتی رنگ با ته‌ریش که تیپ خیلی از جوان‌های دهه ۱۳۶۰ بود، دکمه ضبط صوت را روشن کرد و بی‌آنکه دستگاه را چک کند که آیا درست کار می‌کند، روی میز گذاشت و به سرعت از شبستان مسجد خارج شد.

سخنان نماینده امام در شورای عالی دفاع ادامه داشت که بلندگوی مسجد شروع به سوت کشیدن کرد.

ایشان در حین سخنرانی، گفت: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید» سپس قدری به سمت چپِ میکروفن جابه‌جا شد تا شاید صدای سوت بلندگو قطع شود اما نشد.

عمامه سید علی خامنه‌ای- لحظاتی بعد از ترور در مسجد ابوذر تهران


سید علی خامنه‌ای در حال بیان این جملات بود که «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه‌ی جوامع بشری نه فقط در بین عرب‌ها، مظلوم بود. نه می‌گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدان‌های ...» ناگهان ضبط صوت منفجر شد و برای دقایقی فضای شبستان مسجد تیره و تار شد. نمازگزاران و اهالی مسجد ابوذر از این اتفاق، سخت شوکه شدند.

محافظ شخصی به سرعت بدن غرق خون نماینده امام را به آغوش گرفت و در گوشه‌ای از مسجد پناه گرفت و با آرام شدن نسبی فضا، ایشان را با همکاری چهار نفر از اهالی محل به داخل خودروی بلیزرِ کنار مسجد منتقل کرد و به نزدیک‌ترین درمانگاه در خیابان قزوین، برد.

امام جمعه موقت تهران، روی دستان خون‌آلود و مضطرب همراهان، وارد درمانگاه شد اما درمانگاه فاقد تجهیزات و لوازم پزشکی لازم بود و از پذیرش ایشان امتناع کرد. همراهان نماینده امام به سرعت در حال ترک درمانگاه و انتقال به مرکز درمانی دیگری بودند که یکی از پرستاران حاضر در درمانگاه، سید علی خامنه‌ای را شناخت و با کپسول اکسیژن همراه آنان آمد.

بیمارستان محل بستری نماینده امام در شورای عالی دفاع


به پیشنهاد پرستار درمانگاه، خودرو به سمت بیمارستان بهارلو نزدیک پل جوادیه حرکت کرد و پس ورود به محوطه بیمارستان، نماینده امام به سرعت توسط کادر درمان به اتاق عمل منتقل شد.

سمت راست بدنِ نماینده امام پر از ترکشِ قطعات متلاشی شده ضبط صوت بود. دست راستش ورم کرده بود و استخوان‌های کتف و سینه‌اش دیده می‌شد و به دلیل قطع اعصاب، حرکت نداشت.

به دلیل شدت خونریزی، ۳۷ واحد خون و فرآورده‌های خونی به او تزریق شد. کیسه‌های خون از هر دو دست و هر دو پا به بدن ایشان تزریق می‌شد و تزریق این حجم خون موجب اختلال در انعقاد خون و تداوم خونریزی و افتادن دو سه باره نبض ایشان شد به نحوی که کادر درمان بیمارستان مجبور شدند پانسمان را چند بار باز کنند و از نو رگ‌ها را مسدود کنند.

موج انفجار و ترکش‌های رادیو ضبط، استخوان بالای ران و استخوان ترقوه شانه‌شان را شکسته بود. علاوه بر آن ترکش‌ها موجب پارگی و قطع چند رگ و عصب دست راست او شد و پزشکان نتوانستند مانع از قطع دست راست ایشان شوند.

بقایای متلاشی شده ضبط صوت بعد به دست ماموران امنیتی و قضایی کشور افتاد. آنان با بررسی لاشه سوختهِ ضبط صورت این جمله را که با ماژیک قرمز بر جداره داخلی ضبط صوت نوشته شده بود، کشف کردند: «عیدی گروه فرقان»

تشخیصِ اشتباه

پس از ترور نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع، ابتدا عامل ترور «علی سعادتی» با اسم مستعار «محمدجواد قدیری» منافق نفوذی در کمیته انقلاب، مستقر در اداره دوم ستاد ارتش که بعدها از ایران فرار کرد، معرفی شد اما با تحقیقات اطلاعاتی کامل‌ترِ نیروهای دادستانی انقلاب، رد تروریست‌ها در شهریور ۱۳۶۰ زده شد. آنان محمد متحدی معروف به مهدی متحدی و امیرمسعود تقی‌زاده را در مشهد شناسایی و دستگیر کردند.

در بازجویی‌های اطلاعاتی، مسعود تقی‌زاده به تفصیل نقشه ترور رییس‌جمهور وقت کشورمان را تشریح کرد اما محمد متحدی به جز چند خط، سخنی نگفت و در دادگاه نیز از خود دفاع نکرد.

شناسنامه امیرمسعود تقی‌زاده، ضارب آیت الله سیدعلی خامنه‌ای

نقشه ترور

امیرمسعود تقی‌زاده در اعترافاتش در دادگاه، گفت: «طرح استفاده از ضبط صوت برای عملیات از قبل توسط مهدی [محمد متحدی] مطرح شد. چون من برای یک خبرنگار ژاپنی کار می‌کردم، از طریق او دیدم چند بار برای مصاحبه مطبوعاتی پیش بهشتی هم می‌رفتند و معمولا خبرنگارها ضبط صوت را روی میز می‌گذاشتند. این فکر به نظر مهدی [محمد متحدی] رسیده بود. این طرح مخصوصا بعد از عدم موفقیت در کارهای معادیخواه یا موسوی اردبیلی خیلی فکر مهدی را مشغول کرده بود.

یک طرحی را برای من کشیده بود که از روی آن یکی را درست کنم و آن یک مکعب مستطیل بود که در آن چند سوراخ به نظر ۹ میلی‌متری با فواصل مساوی تعبیه شد و بعد از تهیه به یک تراشکار دادم و حتی وی مشکوک شده بود و گفته بود که این برای اسلحه است و من با هزار مکافات و توجیه بالاخره گرفتم و مهدی بعد از چند روز کار روی آن چیزی درست کرده بود؛ به قراری که چهار تا فشنگ در چهار سوراخ گذاشت و سپس یک صفحه را که چهار میخ به آن وصل کرده بود و توسط یک محور، وسط این صفحه را به سمت مکعب مستطیل می‌کشید که اگر ضامن را کشیده و صفحه را به عقب برده و رها می‌کردیم، میخ‌ها بر روی فشنگ‌ها خورده و آنها هم عمل می‌کردند. البته به نظر درست بود ولی وقتی من و رضا در جاده سولیقون آن را هرچه امتحان کردیم عمل نکرد.

مسجد ابوذر، محل سخنرانی نماینده امام

اولین دفعه با ماشین رفتیم، حسین هم بود که عمل نکرد. وقتی دفعه دوم که مهدی می‌گفت حتما ضامنش را نکشیده‌اید، با رضا رفتیم باز هم نتیجه نداد. به این ترتیب مسئله مانده بود تا اینکه مهدی طرحش را تغییر داده و این بار به جای چهار سوراخ یک سوراخ گذاشته بود. قسمتی با قطر بزرگ و این همان طرحی بود که در ضبط ترور آیت‌الله خامنه‌ای استفاده شد. البته این را امتحان کرده بودم و خوب هم عمل کرده بود. البته به غیر از من مهدی خودش امتحان کرده بود و این دفعه در انتهای آن سوراخ که قطرش حدود یک سانتی‌متر بود یک سوراخ که منتهی می‌شد، آن سیم چاشنی برق از آنجا خارج می‌شد و سپس مقداری باروت روی چاشنی ریخته و سپس هم تعدادی ساچمه بلبرینگ روی آن ریخته و با یک دایره‌های پلاستیکی و چسب روی آنها گذاشته و ثابت می‌کردند.

این ضبط در مرحله اول برای موسوی اردبیلی در نظر گرفته شده بود که هر شب جمعه در مسجد کنار خانه‌اش سخنرانی و تفسیر داشت و مهدی به حسن گفته بود که چون او تفسیر قرآن می‌کند کار در آن زمان از نظر بیرونی خیلی تبلیغ بدی می‌شود، به همین دلیل دفعه بعد من رفتم و دیدم که امکان دارد که کار با ضبط انجام دهیم، بنابراین برای هفته بعد مهدی ضبط را تهیه کرده بود ولی درست همان هفته وی به مشهد رفته بود و نشد. تا اینکه مطلع شدیم آیت‌الله خامنه‌ای در یک محل یک برنامه پرسش و پاسخ دارد. من روز قبل برای شناسایی مسجد رفته و فردایش با ضبط به محل رفتم.

قبلا مهدی آن را با چراغ امتحان می‌کرد و خوب عمل می‌کرد ولی روز عمل، صبحش که من چند دفعه آزمایش کردم، متوجه شدم که زیاد هم قابل اعتماد نیست و با کمی تکان از حالت معمولش بیرون می‌آید. به هر حال من ظهر به مسجد رفتم و دیدم که یک نماز به امامت خود آیت‌الله خامنه‌ای خوانده شده و نماز بعدی را هم من شرکت کردم و سپس وقتی ایشان برای سخنرانی به پشت میز بزرگی که قرار داشت، رفت٬ من بعد از یکی دو دقیقه ضبط را به کار انداخته و جلوی ایشان گذاشتم.

البته چون میز بزرگ بود و برای برداشتن کاغذ سؤال‌ها به آن طرف و این طرف خم می‌شد، من امکان اینکه به هدف بخورد را زیاد نداشتم و دیگر اینکه چون ترس داشتم، قبل از رسیدن نوار به آخر بمب عمل کند هر چه سریع‌تر به کناری رفته و جوراب‌هایم را پوشیدم و سپس به توالت رفته و از آنجا خارج شدم و از کوچه‌ پشتی به میدان ابوذر که فولکس را آنجا گذاشته بودم رفتم و از محل دور شدم.»

پس از بازجویی‌ها و محاکمه متهمان، آیت‌الله محمد محمدی گیلانی، رییس دادگاه انقلاب تهران امیرمسعود تقی‌زاده و محمد متحدی را به اعدام محکوم کرد و حکم هر دو تروریست در ۱۸ بهمن ۱۳۶۰ در مصلای تبریز اجرا شد.

واکنش امام

امام خمینی (ره) رهبر فقید انقلاب اسلامی یک روز بعد از سوء قصد به جان نماینده خود در شورای عالی دفاع پیام تندی صادر کردند.

ایشان نوشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم، جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنه ‌ای- دامت افاضاته.

خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است، و خداوند را شکر که از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانی که کردند ملت فداکار را منسجم‌تر و پیوندها را مستحکم ‌تر نمود و مصداق «لا زال یُؤیّدُ هذا الدّین بالرجل الفاجر» تحقق پیدا کرد. اینان هر جا سخن گفتند خود را رسواتر کردند و هر چه مقاله نوشتند ملت را بیدارتر نمودند و هر چه شخصیتها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند.

اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم وخاندان حسین بن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب می ‌باشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحه‌ دار نمودند. اینان آن قدر از بینش سیاسی بی ‌نصیبند که بی‌ درنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند، و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین ‌انداز است.

اینان در این عمل غیر انسانی به جای برانگیختن و رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصمم ‌تر و صفوف آنان را فشرده ‌تر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریب خورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فدای امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان بر حذر دارند؟ آیا نمی‌ دانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهی کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهی مشتی تبهکار از دست می‌ رود؟

ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او حضرت بقیة الله -ارواحنا فداه- افتخار می ‌کنیم به سربازانی در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی به سر می ‌برند. من به شما خامنه ‌ای عزیز، تبریک می ‌گویم که در جبهه‌های نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده، و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.»

مصاحبه امام جمعه موقت تهران با واحد مرکزی خبر در بیمارستان بهارلو

واکنش آیت الله خامنه‌ای

نماینده امام در شورای عالی دفاع نیز در واکنش به این پیام در گفت‌وگویی که ۱۰ تیر ۱۳۶۰ در بیمارستان با خبرنگار صدا و سیما داشت، گفت: «بعد از چهار روز که از این حادثه بر من می‌گذرد به فضل الهی و به کمک و تلاش بی‌دریغ کارکنان عزیز این بیمارستان، خودم را در وضع بسیار مناسب و خوبی می‌بینم. هر وقت به یاد این می‌افتم که این حادثه موجب شده امام عظیم‌الشأن ما اظهار لطف کنند و در پیامشان اظهار دل‌سوزی بکنند و ملت بزرگ و قهرمان ما دست به دعا بردارند و دعا کنند، در خودم احساس شرمندگی می‌کنم. در راه انجام وظیفه، این‌گونه حوادث حوادثی نیست که این همه لطف و محبت و بزرگواری را چه از سوی امام، چه از سوی امت و همچنین از سوی کارکنان و کارمندان این واحدهای پزشکی که واقعاً شب و روزشان را در این کار گذاشته‌اند، این همه اظهار شد.

من به حمدالله حالم خیلی خوب است. امروز هیچ احساس ناراحتی فوق‌العاده‌ای نمی‌کنم. بیشترین بخش از ناراحتی‌هایی که داشتم بحمدالله برطرف شده، راحت می‌توانم بنشینم، راحت می‌توانم از تخت پایین بیایم و راحت می‌توانم غذا بخورم و در همه احوال محبت و لطف کارکنان بیمارستان، پزشکان و بقیه، به من کمک کرده و می‌کنند. من بدین‌ وسیله از همین‌ جا عرض سلام و ارادت بی‌پایان خودم را خدمت امام امت می‌کنم و به ایشان عرض می‌کنم که در مقابل حوادثی این‌چنین، ما هیچ انتظاری نداریم و توقعی نداریم که کمترین رنجشی به خاطر ایشان بنشیند. ما معتقدیم که «سر خمّ می سلامت شکند اگر سبویی»

همچنین از امت مسلمان و قهرمان که این همه دارند فداکاری می‌کنند در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها، این همه دارند جان‌های عزیز و نفیسشان را در راه خدا می‌دهند، انتظار نداریم که در مقابل یک حوادث کوچکی از این قبیل اظهار نگرانی و احساس نگرانی کنند و ما را بیشتر از آن‌چه که شرمنده هستیم، شرمنده نکنند. از خداوند متعال توفیق همه را خواستارم.»

منابع:

صحیفه امام جلد ۱۲ ص ۱۵۷

تبیان، ترور نافرجام آیت الله خامنه‌ای

صحیفه امام جد ۱۴ ص ۵۰۳ و ۵۰۴

خامنه ای دات آی آر، ترور مردان خمینی

مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بازخوانی ۲۴ ترور پس از پیروزی انقلاب اسلامی

رویدادها و داوری‌ها - خاطرات مسعود حجازی -۲ جلد - انتشارات صمدیه و نیلوفر

مصاحبه حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی خامنه ای، واحد مرکزی خبر، بیمارستان قلب

21220

کد خبر 1645640

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب حمله تروریستی ترور ابوالحسن بنی صدر گروهک منافقین مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی ایران حزب جمهوری اسلامی آیت الله خامنه ای سید علی خامنه ای انقلاب اسلامی آتش اختلافات ریاست جمهوری کفایت سیاسی حجت الاسلام ریاست جمهور مسجد ابوذر رییس جمهور امام خمینی خرداد ۱۳۶۰ محمد متحدی بنی صدر تیر ۱۳۶۰ سیاسی او جبهه ها سوء قصد ضبط صوت روی آن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۴۴۲۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایتی از «گل آقا» نابغه تکرار نشدنی طنز ایران

خبرگزاری مهر، گروه استان ها – بهرام قربانپور: روایت گری از برخی افراد و شخصیت ها به قدری شیرین و جذاب و البته سخت است که گاهی در ادای مطلع کلام می ماند که چگونه و از چه زاویه دیدی وارد این روایت شود.

همه ما حداقل یک بار آوازه «گل آقا» به گوش ما خورده است چه آنهایی که در دوران زیستش با آن زندگی کرده اند و چه امروزی ها که با الهام گیری از نقل و قول های بزرگان از آن تصویری دلنشین و خاطره انگیز در ذهن و اندیشه خود متصورند.

«گل آقا» پدر طنز معاصر

با این نام آشنای دیروز و امروز یعنی «گل آقا» می خواهم شما را به فومن ببرم دیار بزرگان، عارفان و ادیبان؛ دیاری که در آن بهجت عارفان، شیون فومنی و کیومرث صابری فومنی رشد یافته و مایه افتخار گیلان و ایران شده اند.

نام «گل آقا» که به میان می آید به ناگاه یاد زنده یاد «کیومرث صابری فومنی» می اُفتیم؛ مردی که بعدها به عنوان پدر طنز معاصر لقب گرفت. مردی که به پیکره صنعت طنز در ایران روح و جان بخشید و به نوعی قلم، اندیشه و تراوش های فکری اش احیاگر «طنز» پس از انقلاب اسلامی شد.

اُنس گیری مردم و مسوولان با طنز «گل آقا» برخاسته از روحیه نرم، لطیف و نقادی زنده یاد کیومرث صابری فومنی بود به گونه ای که از بالاترین مقام حکمرانی کشور تا افراد معمولی جامعه با طنزهای این نابغه طنز ایران ارتباط برقرار می کردند و این ارتباط همچنان سال ها پس از مرگش ادامه دارد.

کیومرث صابری فومنی مشهور به «گل‌آقا»، ادیب و طنزپرداز معاصر، هفتم شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی در یکی از روستاهای فومن گیلان به دنیا آمد. کیومرث در همان دوران کودکی با ضایعه دردناک مرگ پدر مواجه شد و تمام ناملایمات زندگی بر دوش مادر سنگینی کرد، اما مادر به تنهایی از پس مخارج سنگین زندگی بر نیامد و برادرش در حالی که فقط ۱۵ سال داشت با کنار گذاشتن تحصیل، راهی بازار کار شد تا کمک حال مادر در تامین مخارج زندگی باشد.

«گل آقا» معلمی برای تمام نسل ها

روزهای بی پدری شیرینی های دوران کودکی و نوجوانی را از کیومرث ربود اما این حُزن بی پایان سبب نشد تا وی انگیزه اش را برای زندگی به دست باد بسپارد.

کیومرث تحصیلات ابتدایی خود را در فومن گذراند و پس از پایان تحصیلات ابتدایی به شاگردی در یک مغازه خیاطی پرداخت اما در اواخر مهر همان سال به اصرار مادر و دوستانش، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد.

در ۱۶ سالگی در امتحان ورودی دانشسرای کشاورزی ساری که از شهرستان فومن فقط یک دانش آموخته را می‌پذیرفت، قبول شد. ۲ سال در آنجا تحصیل کرد و پس از قبولی در امتحانات در ۱۸ سالگی به عنوان معلم یک دبستان روستایی به «کَسما» از توابع صومعه‌سرا رفت و یک سال در آنجا معلم بود. سال بعد از آن به دهی به نام «کوچه چال» از توابع «ماکلوان» در نزدیکی فومن منتقل شد.

او مدت یک سال، مدرسه چهار کلاسه آنجا را به تنهایی اداره می‌کرد.

کیومرث فرد بسیار زرنگ و تیزهوشی بود و مقاطع تحصیلی اش را در کمترین زمان پشت سر گذاشت؛ علاقه اش به شعر و ادبیات او را وارد فضای شاعرانگی کرد و نخستین شعرش را در اوج نوجوانی با مضمون «یتیم» سرود و در روزنامه دیواری مدرسه به چاپ رساند، تا اولین کار رسانه ای و مطبوعاتی اش را با غم و اندوه شروع کرده باشد.

«گردن شکسته فومنی» اثر ماندگار کیومرث صابری است که در نقد روزهای خفقان استبدادی طاغوت گفته شده، اثری که پای کیومرث را به «توفیق» و یا بهتر بگویم به نوشتن طنزهای سیاسی باز کرد.

مرد گیلانی که مشاور حضرت آقا شد

صابری پس از انقلاب و در زمان نخست‌وزیری شهید رجایی به مقام مشاورت فرهنگی و مطبوعاتی نخست‌وزیر منصوب شد. در زمان ریاست‌جمهوری شهید رجایی به مشاورت فرهنگی رییس جمهوری رسید و تا زمان شهادت رجایی در این مسوولیت باقی بود و هنگام ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای در همان منصب ابقا شد.

مشاغلی که صابری از بعد از انقلاب برعهده داشته است، عضو هیأت مؤسس انجمن موسیقی، مشاور وزیر مسکن و شهرسازی، مدیرکلی دفتر آموزش بازرگانی و حرفه‌ای وزارت آموزش و پرورش (۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹)، تدریس در کلاس های حضوری دانشکده مکاتبه‌ای، تدریس در دانشکده روابط بین‌الملل، تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی، همکاری با معاونت امور بین‌الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مشاور افتخاری (۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹)، عضو منتخب شورای عالی انقلاب فرهنگی در کمیته نامگذاری و عضو هیأت ایرانی در کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد (دهلی نو ۱۳۶۱) تنها بخشی از مناصب سیاسی کیومرث صابری فومنی بود، مناصب و مشاغل سیاسی نمی‌توانست، صابری را راضی کند به همین علت به تدریج از مشاغل سیاسی کناره گرفت و در بُعد فرهنگی کار خود را وسعت بخشید. او که مسوولیت مجله رشد ادب فارسی را برعهده داشت، گهگاه مطالبی برای روزنامه اطلاعات می‌نوشت. سفرنامه شوروی او که بعداً با عنوان «دیدار از شوروی» به صورت کتاب منتشر شد، از این دست مطالب بود.

کیومرث صابری مدت‌ها طرح ایجاد یک ستون طنز سیاسی را در خاطر داشت. نخستین دو کلمه حرف حساب گل‌آقا، ۲۳ دی ۱۳۶۳ خورشیدی در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. طنز سیاسی که از ۱۳۵۹ خورشیدی به این سو تعطیل شده بود با شکل‌گیری این ستون طنز، دوباره به بار نشست و جان تازه‌ای گرفت.

با گذشت مدت زمانی کوتاه از آغاز انتشار «دو کلمه حرف حساب»، صابری به عنوان مهم‌ترین منتقد حکومت در داخل کشور، مطرح شد.

قدرت قلم و جسارت صابری در بیان واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی، موجب شده بود که او را «سوپاپ دولت» قلمداد کنند، اما صابری بدون توجه به نظرات دلسردکننده‌ای که برخی عنوان می‌کردند، به کار خود ادامه داد و ظرف مدت کوتاهی، توانست توجه بسیاری از مردم، مقامات، ادبا، نویسندگان و رسانه‌های داخلی و خارجی را به خود جلب کند.

صابری با اینکه مقام بالایی در نظام سیاسی احراز کرده بود، کار طنز سیاسی را بیشتر جدی گرفت و بدون اعتنا به سختی‌های کار به راه خود ادامه داد. پس از گذشت نزدیک به ۶ سال از انتشار نخستین

گل آقایی را جای «آقای وزیر» پذیرفت

دو کلمه حرف حساب، صابری که پیش از آن تقاضای انتشار یک هفته‌نامه جدی به نام «فصل جدید» کرده و امتیازش را نیز گرفته بود، به دلایلی از انتشار آن منصرف شد و تقاضای امتیاز هفته‌نامه طنز با نام «گل‌آقا» را کرد و توانست در آبان ۱۳۶۹ خورشیدی، نخستین شماره هفته‌نامه گل‌آقا را منتشر کند.

استقبال مردم از این مجله، غیرقابل تصور بود. تمامی نسخه‌های اولین شماره هفته‌نامه گل‌آقا در سراسر تهران ظرف کمتر از نیم‌ساعت به فروش رفت و شماره‌های سال اول گل‌آقا بعدتر در تیراژ وسیع تجدید چاپ شد.

صابری بعد از آن، امتیاز انتشار ۲ نشریه دیگر را هم گرفت. انتشار نخستین شماره ماهنامه گل‌آقا در مرداد ۱۳۷۰ خورشیدی و همچنین انتشار نخستین سالنامه گل‌آقا در اواخر همان سال، نشان داد که صابری با چنته‌ای پُر، پا به عرصه طنز کشور گذاشته است و مردم ایران نیز با استقبال کم‌نظیر خود، مشوق او در این راه شدند، علاقه مندی، توانمندی و ظرافت کیومرث در حوزه طنزنویسی سبب شد تا در این زمینه سرآمد شده و به وی لقب «پدر طنز معاصر» دهند. این بزرگمرد ادیب گیلانی به قدری در طنز غرق شده بود که به جای عنوان «آقای وزیر»، «گل آقا» را برای خودش برگزید.

واقف گیلانی طنز ایران

«رضا رفیع» طنزپرداز خوشنام کشور که سالها نزد استاد صابری شاگردی طنز را دوره کرده است، می گوید: استاد کیومرث صابری فومنی جوانی و تمام عمرش را وقف «طنز» کرد تا به حق امروز بتوانیم ایشان را پدر طنز معاصر بنامیم.

نجابت و ادب از یک سو و اتکا و ابتنای بر ادبیات از سوی دیگر به طنز گل آقا ماهیت و هویت بخشیده بود تا جایی که تمام رجال و بزرگان سیاسی و ادبی شیفته طنز فومنی شده بودند.

این طنزپرداز مطرح کشور، تولد «گل آقا» را نقطه عطفی در تاریخ طنز کشور دانست و ادامه می دهد: چاپ شماره اول «گل آقا» در ساعت اولیه غیب شد؛ استقبال از گل آقا نشان دهنده پختگی و بلوغ ادبی و فکری قلم استاد صابری بود.

رفیع، گل آقای دیروز را به مانند فضاهای طنزآلود امروز نظیر اینستاگرام تشبیه کرد و معتقد بود که مخاطب میلیونی گل آقا بیانگر جایگاه تثبیت شده آن در ادبیات فارسی است که دیگر تکرار نشد.

این طنزپرداز از آمال و آرزوهای پدر طنز معاصر می گوید: گل آقا آرزو داشت که رشته «طنز» در دانشگاه ها و مراکز آموزشی راه پیدا کند آرزویی که با خودش به بهشت زهرای تهران برد.

این طنزپرداز مطرح کشور که سال ها همکار زنده یاد صابری فومنی در هفته نامه گل آقا بود و حتی دبیری این نشریه را بر عهده داشت، تورقی به خاطراتش با «گل آقا» می کند و می گوید: در اوایل حضورم در گل آقا بود که در دفتر تحریریه نشسته بودم و نامه ای از کیومرث (مدیر مسوول) به من رسید در حال پاسخ این نامه بودم که نامه دیگری از وی برای من ارسال شد که روی آن نوشته بود «محرمانه-آقای رفیع ملاحظه کند».

نامه را باز کردم که در آن نوشته بود؛ (آقا رضا در این مجموعه دو چیز ممنوع است، یکی استفاده از روان نویس سبز مخصوص مقام شامخ مدیرمسوول گل آقا و دیگر استفاده از سرویس بهداشتی دفتر مدیرمسول).

فضای مجازی و مسیر قهقهرایی «طنز»

به گفته رفیع، طنز امروز به نسبت یک قرن گذشته پخته تر، جا افتاده تر و پیشرفته تر شده و البته با حضور فضاهای مجازی و رسانه های تصویری قالب های طنز هم دستخوش دگرگونی های عجیبی شده و رنگ و لعاب بهتری پیدا کرده است.

به اعتقاد این طنز پرداز، ایجاد بسترهای فضای مجازی موجب بالندگی طنز در بخش های مختلف شده البته نباید از آفت های سوء فضای مجازی هم به سادگی گذشت، آفت ها و آسیب هایی که اگر با مراقبت های ویژه و حساب شده همراه شود می تواند موجب شکوفایی بیشتر طنز شود.

رفیع معتقد است؛ با بروز و ظهور اینترنت و فضای مجازی دیگر گل آقای کاغذی و مطبوعاتی خواهان دو دهه گذشته را ندارد و باید گل آقا را از فضای مکتوب به جلوی دوربین ها آورد.

تغییر مولفه های رسانه ای برای گل آقا می تواند دوباره احیاگر طنز گل آقایی شود اگر چه خودِ کیومرث و یاران تحریریه گل آقا به آرامش ابدی رفتند اما می توان با برگزاری دوره های آموزشی، جشنواره های طنز نظیر «طنز پهلو» و امثال این کارهای فرهنگی و رسانه ای نسل امروز را با تفکر و اندیشه گل آقا پیوند زد.

به گفته رفیع، رهاشدگی فضای مجازی جایگاه واقعی طنز را با محتواهای هجو، بی ارزش و دور از مرزهای اخلاقی به قهقرا برده است که باید این فضا مدیریت و ساماندهی شود تا مسائلی از قبیل لودگی، پرده دری و هرزگی یا طنز به خورد مردم داده نشود.

گل آقا من را زنده کرد

«احمد عربانی» کاریکاتوریست طنز کشور که از «توفیق» تا «گل آقا» افتخار همکاری با کیومرث صابری فومنی را داشته می گوید: همکاری با گل آقا فصل تازه ای برای زندگی من بود و به نوعی با گل آقا دوباره زنده شدم.

«دو کلمه حرف حساب» صابری در روزنامه اطلاعات دنیای تازه ای را به ادبیات طنز وارد کرد و سبب رویش هایی در حوزه طنزپردازی شد و پس از آن پدیدآیی گل آقا این روند را تکمیل کرد.

این کاریکاتوریست مطرح کشور که همکاری با گل آقا را تولدی دوباره در عرصه طنز دانست و می گوید: پنجره طنز «گل آقا» هوای تازه ای به ادبیات آن دوران بخشید و نیاز مبرم و ضرورت مدار زمانه خویش بود.

به گفته عربانی، ارتباط صمیمی و نزدیک کیومرث صابری با سران عالی رتبه نظام دست ما را برای قلم فرسایی و کاریکاتوریستی آزاد کرده بود و مطالب لبه تیغی را به طنز می کشیدیم.

حُسن خلق، مهربانی، ادب و متانت گل آقا هنوز هم در خاطر «احمد عربانی» نقش بسته و پاک شدنی نیست و با شور و شوقی خاص از روزهای خوبش با استاد صابری (گل آقا) برای ما نقل می کرد که گویی همین دیروز با هم نشستند و چای میل کردند.

این کاریکاتوریست پیشکسوت کشور به نقل خاطره ای از سوژه یابی های طنز گل آقا اشاره می کند و می گوید: در یک شماره ای از نشریه موضوع راهیابی به مجلس بود (دوره چهارم مجلس)، عکس تیتر اصلی مجلس را کشیدیم و در سر در مجلس یه جاده ای طراحی کردیم که افراد با موتور گازی و ژیان وارد می شدند و از سوی دیگر تیپ اتو کشیده و با خودروی بنز و مدل بالا خارج می شدند.

جوشش استعدادی طنز با گل آقا

«سعید زینعلی زاده» طنزپرداز جوان کرمانی در وصف گل آقا می گوید؛ اگر نسل جوان اسم شناسنامه ای گل آقا به گوشش نخورده باشد حداقل نام «گل آقا» برای مردم ایران آشنا است.

شور و جوشش طنز گل آقا سبب شده تا نسل جوان دیروز و امروز با تکیه بر ادبیات غنی این شخصیت بزرگ گیلانی به سمت «طنز» سوق پیدا کنند.

«علی اکبر مدرس زاده» طنزپرداز کرجی هم می گوید: جوانان زمانه گل آقا بی دهه ۶۰ الی ۸۰ با طنز این بزرگمرد گیلانی عشق بازی می کردند.

به اعتقاد وی گل آقا خدمت بزرگی به دنیای ادبیات و طنز کشور کرد تا جایی که اکنون این ثمرات بعد گذشته این همه سال همچنان ساری و جاری است.

«فرامرز ریحان صفت» طنزپرداز گیلانی هم که خاطرات زیادی با طنزهای گل آقا دارد، می گوید: زنده یاد صابری فومنی با «گل آقا» سبک و سیاق جدیدی را وارد ادبیات طنز کرد و خالق طنزپردازی نوین شد.

کیومرث صابری فومنی یا همان گل آقای ایران زمین پس از دوره‌ای از تحمل بیماری سرطان خون در صبح ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ خورشیدی در بیمارستان مهر تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرای پایتخت آرامید.

کد خبر 6093719

دیگر خبرها

  • رهبر انقلاب در حاشیه نامه یکی از مسوولان امور قرآنی چه نوشتند؟
  • تأکید رهبر انقلاب بر فهم معانی کلام خداوند در کارهای قرآنی
  • کاشت بیش از ۳ هزار درختچه در بلوار آیت الله خامنه‌ای قزوین
  • کنگره بین‌المللی اندیشه‌های قرآنی امام خامنه‌ای برگزار شد
  • معلمان با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند
  • فیلم| طرح منافقین خلق در سال ۵۴، برای ترور آیت‌الله بهشتی!
  • روایتی از «گل آقا» نابغه تکرار نشدنی طنز ایران
  • روایتی از شهادت مرتضی مطهری، معلمی برای انقلاب اسلامی ایران
  • ببینید | طرح مجاهدین خلق در سال ۵۴، برای ترور آیت الله بهشتی !
  • ببینید | جزئیات جدید از طراحی ترور شهید آیت الله بهشتی در سال ۵۴